دفترچه خاطرات من و تو

ساخت وبلاگ
خیلی وقته چیزی واست ننوشتم. نه؟ تو این چند روز احساس میکنم خیلی صمیمی شدیم. البته چند روز که نه یه ماه. از وقتی اون متنو تو چنل بی اف اف دادم. از اون موقع. یا وقتی واست احساس رادینو واضح کردم و بهت گفت چیا بهش گفتم. از اون موقع خیلی مهربون تر شدی. واییییی وقتی گفتی میتونم جای نیکا رو بگیرم. وقتی با هام احساس راحتی میکنی و چیزاییو میگی که به کسی نگفتی. وقتی درد و دل میکنی.خیلییییییییییییییییییییییییییییییییی حس خوبی دارم. دقیقا وقتی این اتفاقا افتاد که من از مریم باید دور میشدم. چون با داد و بیداداش ازارم میداد.دقیقا وقتی که با نگین دوستیمو تموم کردم و هیچ دوست صمیمی نداشتم. از اون موقع شدی خواهرم. با 3 سال دوستی اما یه دوستی عالییییی. وقتی بهم گفتی با همه حتی پریا هم دعوا شده ولی تو نه...حس خوبییییی بودددد عالیییییی بودددد.البته اینم هست دوری و دوستی. جدا حرف زدن بات بهم یه ارامش عجیبی میده. خیلی میخندم وقتی باهات حرف میزنم. وقتی پی امای قبلیمونو میخونم. یادته اولین باری که امدی خونمون داشتیم برنامشو میریختیم چی بهم گفتی؟ گفتی: مینا فک کنم من تو دوستای خیلی خوبی بشیم فک کنم واقعی بود. وقتی پرسیدم من یا نیکا گفتی نمیتونی انتخاب کنی احساس کردم خب حالا دوستیمون واسه تو دقیقا به اندازه ی من مهم شده. معیار های یک دوست واقعی: اعتماد و احترام                                       علاقه                    &nb دفترچه خاطرات من و تو...ادامه مطلب
ما را در سایت دفترچه خاطرات من و تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : minyas-3o بازدید : 65 تاريخ : چهارشنبه 27 بهمن 1400 ساعت: 14:18

هوممم. خب از کی بود؟ اااا شونزدهم. شونزده شهوریور سال هزار و سیصد و نود و پنج.امدم خونتون. یادته؟ کلی حرف زدیم ناهار خوردیم فیلم دیدیم عکس گرفتیم. کادوتو دادم. واست تولد گرفتم. دابسمش درس کردیم. خندیدیم. خامه مالیدیم به سر و صورت هم. ولی بعدش؟ یهو امدی گفتی حوصله ندارم. نمیام تله. از گروه لف دادی هرچی. خیلیم درد داره. مامارول اپایو. قلبم درد میکنه. قبلا واست مانعی نبود که بهم زنگ بزنی. قبلا حس نمیکردم ازم بدت میاد. قبلا لازم نبود برم یه پی ام فور شده از نیکا پیدا کنم که بگم بپرسه چته چی شده چرا بام سردی. قلبم وقتی دردش بیشتر شد که نیکا گفت ما هر روز باهم کلی حرف میزنیم. ولی تو بم زنگ نمیزدی هر دفترچه خاطرات من و تو...ادامه مطلب
ما را در سایت دفترچه خاطرات من و تو دنبال می کنید

برچسب : خاطره,شماره,درد,شماره, نویسنده : minyas-3o بازدید : 99 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:56

اول از همه میخوام راجب رفتن کتاب فروشی بگم. اره بد نبود، خب بالاخره خاهرتو دیدم پریا خودت...اما یه نمه حساس تنهایی میکردم...چون من اینگیلیسی دوست ندارم...شاید یه جور حسادت...در کل لعدش قانع شدم که قرار نیست ما هر دفعه میخوایم بریم بیرون با پریا بریم که...جدا از اینا کم بید...چو سال تا سال همو میبینیم دلم میخواد هر دفعش خیلی بشتر از یه ساعت باشه...خیلی خوشحالم که انقدر منطقی هستیم که بدون احتیاج داشتن به قهر کردن بتونیم مشکلاتمونو حل کینم. خوشحالم که فهمیدم علتت واسه نیومدن به خونمون باباته...خب بریم تشکر: مرسی که یادم اوردی کلاسم بالتر از رل زدن با سیاست. هرچقدرم باحال باشه بازم سیائه. ملسی عس دفترچه خاطرات من و تو...ادامه مطلب
ما را در سایت دفترچه خاطرات من و تو دنبال می کنید

برچسب : خاطره,شماره,تشکر,کلدن,قورفاقه, نویسنده : minyas-3o بازدید : 109 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:56

چند روز پیش ازت پرسیدم که من برات چیم؟ و تو گفتی که وا! خب دوستمی دیگه. میخواستم ببینم توهم مثل من منو خواهر خودت میدونی یا نه که دیدم نه. راستش یکم به نیکا حسودیم میشه. ولی انقدری نیس که از نیکا بدم بیاد. امروز ازت پرسیدم که بگم دوستیمو برا همیشه تمومه چیکار میکنی و تو گفتی که ک.ص نگم. در واقعش به این نتیجه رسیدم که دوستیمون برات ارزش داره مهم هست اما نه انقدری که برا من مهمه. اگه یه روز دوستی من و تو تموم شه...جدا دیونه میشم. چون واسه اولین بار تو سالای دوستیم کسیو پیدا کردم که نه صرفا به خاطر وقت گذرونی باهم باشیم نه صرفا همو تحمل کنیم و باهم بسازیم. یه نفری دفترچه خاطرات من و تو...ادامه مطلب
ما را در سایت دفترچه خاطرات من و تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : minyas-3o بازدید : 104 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 8:17

چرا باید انقدر از هم دور  باشیم؟ از لحاظ مساحتی گفتم. بعد از اون ور ادامایی که هرو روز میبینم انقدر ازشون بدم میاد. جدا ارزو میکنم یه نفر که به من بخوره به کلاسمون اضافه شه. ولی دوستیم باهاش مثل دوستی با نگین نشه. دلم از خودم گرفته. از اینکه انقدر به دوستام احتیاج دارم. از اینکه...کاش منم میتونستم مثل تو خونسرد باشم. میخوام از این به بعد جا اینکه تو استراس و عصبانیتام بیام سراغت اینا رو اینجا بنویسم. اروم میشم ولی عوضش تو رو ناراحت نمیکنم. با حرفام با کارام. باید یاد بگیرم وقتی عصبیم اونم الکی فقط بنویسم. اینجوری بقیه رو نمیرنجونم. از خودم بدم میاد...اگه پیش دفترچه خاطرات من و تو...ادامه مطلب
ما را در سایت دفترچه خاطرات من و تو دنبال می کنید

برچسب : درد دل,درد دل با خدا,درد دل با دوست,درد دل با خدای مهربون,درد دلهای عاشقانه,درد دل عاشقانه,درد دل به انگلیسی,درد دل كردن به انگليسي,درد دل شاعری,درد دل با مادر, نویسنده : minyas-3o بازدید : 76 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 8:17